اجتماعی

با قایم موشک‌ قوانین اجتماعی را یاد گرفتیم/ نمایش کودک تُپُل برای تبلیغ خوراکی جرم است

سومین نشست هفته ملی کودک با عنوان «کودک، خانواده، بازی و رسانه» با حضور جمعی از استادان، کارشناسان و فعالان فرهنگی برگزار شد؛ نشستی که در آن سه سخنران با بیانی تحلیلی، روایت‌گر چالشی مهم بودند: «چگونگی بازگرداندن کودکان به زمین بازی در عصر سلطه رسانه‌ها».

به گزارش مجله خبری آبادی 118، سمیرا خطیب‌زاده ـ استادیار دانشگاه سوره ـ در ابتدای نشست بیان کرد: تصور کنید خانواده‌ای که زمانی تنها پناهگاه انتقال ارزش‌ها بود، حالا با رقبایی قدرتمند همچون تلویزیون، تبلت و تلفن همراه روبروست. در گذشته، خانواده و مدرسه تنها نهادهای حاکم بودند، اما امروز این سه‌گانه گاهی حتی بر قلب و ذهن کودکان سلطه می‌یابند.

او ادامه داد: سؤال اینجاست در این نبرد نرم، خانواده چگونه می‌تواند ذهن و قلب کودک را جذب کند؟ و بازی، این فعالیت ساده اما جادویی، کجا ایستاده؟ کودکان نه مینیاتوری از بزرگسالان، بلکه موجوداتی مستقل با نیازها و استعدادهای منحصربه‌فرد هستند. کودک امروز، شهروند ناخوانده دنیای دیجیتال است، متولد شده در دریایی از تصاویر و تعاملات لمسی است.

خطیب‌زاده محورهای بحث را مانند نقشه‌ای ترسیم کرد و گفت: نخست، کودک امروز به عنوان شهروند دیجیتال؛ دوم، بازی به عنوان زبان فراموش‌شده رشد؛ سوم، رسانه به عنوان شمشیر دو لبه فرصت و تهدید؛ و چهارم، راهبردهایی برای خانواده‌های هوشمند هستند.

او داستان تغییرات جامعه را این‌چنین روایت کرد و افزود: در نسل ما، خانواده و مدرسه ارزش‌ها را منتقل می‌کردند، اما حالا تلویزیون، تبلت و تلفن همراه، رقبایی حاکم شده‌اند. هدف ما محکوم کردن رسانه نیست، بلکه درک شرایط برای مدیریت آن است.

این استادیار دانشگاه سوره با اشاره به تعریف کودک، به نظریه ژان‌پیاژه اشاره کرد و مراحل رشد را مانند فصل‌های یک کتاب توصیف کرد: از حسی ـ حرکتی تا عملیات صوری. کودکی مفهومی میان‌رشته‌ای است، وابسته به تاریخ و فرهنگ. کودکان نسل آلفا و بتا در دنیایی دیجیتال به دنیا می‌آیند. طی آماری که ارائه شده است، دانش‌آموزان ایرانی روزانه پنج تا ۹ ساعت رسانه مصرف می‌کنند؛ ۴۷ درصد این کودکان زیر هفت سال هستند که تبلت دارند و ۱۴ میلیون بازی‌کننده (گیمر) زیر ۱۹ سال داریم که بیشتر مشغول بازی‌های وارداتی هستند.

بازی زبان فراموش شده است

او در ادامه تفاوت نسل‌ها را برجسته کرد و افزود: در گذشته، رسانه منفعل بود؛ حالا کودک فعال است، جستجوگر و قهرمان بازی‌های تعاملی. این تغییر، سواد رسانه‌ای والدین را می‌طلبد. هویت کودک بین واقعی و مجازی تقسیم شده است.  درواقع باید گفت بازی زبان فراموش‌شده است. نسل ما با قایم موشک‌بازی، قوانین اجتماعی، هم‌کاری و مدیریت شکست را یاد می‌گرفت. بازی مفید، هدفمند، دارای قوانین، بازخورد و مشارکت است. والدین باید هم‌بازی شوند؛ ۲۰ دقیقه بازی مشترک، پیوند عاطفی می‌سازد.

خطیب‌زاده سپس به رسانه رسید و گفت: فرصت‌هایی مانند اطلاعات نامحدود و خلاقیت، اما تهدیدهایی چون چاقی، اختلال خواب و کاهش تمرکز در این مسیر بسیار است که اگر قانون خانوادگی برای زمان، مکان و محتوا را در نظر بگیریم این مشکلات را می‌توان مرتفع کرد.  به خاطر داشته باشیم که غذاخوردن آخرین سنگر گفت‌وگو در خانواده است. والدین باید الگو باشند و تهدید را به فرصت تبدیل کنند که این امر با همراهی در بازی و گفت‌وگو پس از آن امکان پذیر است.

رسانه بلندگویی برای شادمانی کودکان در محیط بیرون است

پس از او، یوسف خجیر ـ قائم‌مقام دانشکده ارتباطات دانشگاه سوره ـ با دغدغه‌ای عمیق، گفت: دغدغه من رسانه‌ است و این که چگونه از صفحه نمایش به زمین بازی برویم؟ نقش رسانه در احیای بازی‌های کودکانه به چه شکل است.

او ابتدا پارادوکس را توصیف و اظهار کرد: زیست مجازی ما را از واقعیت دور می‌کند. چاقی کودکان از کم‌تحرکی رسانه‌ای در حال رشد است.

خجیر بازی حرکتی را مانند گنجی فراموش‌شده توصیف کرد و ادامه داد: فراتر از سرگرمی؛ مهارت‌های اجتماعی، خلاقیت، برنده ـ برنده. رسانه بخشی از مشکل است، اما راه‌حل هم می‌تواند باشد. رسانه می‌تواند بازی‌های سنتی مانند گرگم به هوا را آموزش دهد، چالش ایجاد کند، هشتگ بزند، تجربیات را اشتراک بگذارد، مردم را بسیج کند. چرا که اگر این امر میسر نشود کودک ما به سمت اعتیاد، انزوا، مشکلات جسمی و روانی و حتی از دست رفتن تعادل پیش خواهد رفت.

او اظهار کرد: نقش کارشناسان در احیای بازی با کمک رسانه بسیار کلیدی است. من چهار نقش برای کارشناسان در این زمینه متصورم: «مشاوره»، «مربیگری»، «خلاقیت و توسعه‌گری» و پژوهشگری. نخستین نقش، نقش مشاوره‌ای و راهبردی است. کارشناس می‌تواند به ما بگوید کدام محتوا برای کودک مناسب است و کدام نامناسب. او با تخصص خود می‌تواند در تولید محتوای آگاهانه و درست، ارزیابی و رتبه‌بندی محتوا، و حتی نظارت اخلاقی بر آن کمک کند. این نقش راهبردی است که نه مدیر می‌تواند انجام دهد و نه استاد رسانه؛ فقط کارشناس متخصص این حوزه می‌تواند راهنمایی کند.

استاد دانشگاه سوره، افزود: دومین نقش، توانمندسازی و مربیگری است. کارشناس می‌تواند تهدیدهای رسانه‌ای را به فرصت تبدیل کند و از طریق رسانه، بازی‌ها را به خانواده‌ها آموزش دهد. او می‌تواند به والدین کمک کند تا بازی‌های مناسب را بشناسند و از آن‌ها برای رشد فرزندان‌شان استفاده کنند. سومین نقش، خلاقیت و توسعه‌گری است. کارشناس می‌تواند بازی‌های بومی و محلی را در عصر جدید احیا کند. او با استفاده از روایت‌های رسانه‌ای، محتوای الهام‌بخش تولید می‌کند و نشان می‌دهد چگونه بازی‌های واقعی و مجازی می‌توانند هماهنگ شوند تا بازی‌های حرکتی در اولویت قرار گیرند.

صدای خنده کودکان را به کوچه‌ها و پارک‌ها برگردانیم

خجیر در پایان به چهارمین نقش که پژوهشگری است، اشاره و بیان کرد: کارشناس با پایش و اندازه‌گیری بازخوردها، شکاف‌های بین رسانه و بازی، یا بین بازی‌های واقعی و دیجیتال را شناسایی می‌کند. او می‌تواند این بازخوردها را به راهکارهای عملیاتی تبدیل کند. مستندسازی تجربیات نیز بر عهده اوست. ما روی دوش تجربه‌های پیشینیان ایستاده‌ایم و کارشناس با تجربه‌نگاری، به طراحی‌های جدید کمک می‌کند. هدف نهایی این است که صدای خنده و هیاهوی کودکان دوباره به کوچه‌ها، پارک‌ها و زمین‌های بازی برگردد. رسانه می‌تواند بلندگویی برای این هدف باشد تا این رویا محقق شود.

رسانه می‌تواند بازآفرین سنت‌ها و ارزش‌های جمعی باشد

سیدمحسن بنی‌هاشمی ـ استاد دانشگاه‌های سوره و صداوسیما ـ نیز در ادامه نشست هفته ملی کودک سخن گفت.

او با بیان این‌که اسباب‌بازی منتظر است، هم‌بازی غایب و کودک تنها، اظهار کرد: کودک در این ماجرا تنها مانده است. صحبت‌های ارزشمند و محققانه دکتر خطیب‌زاده و دکتر خجیر و فضای علمی این نشست به من فرصت می‌دهد تا کمی با نگاهی فانتزی و از منظر تجربه معلمی‌ام در دانشگاه سوره و بازنشستگی‌ام از دانشگاه صداوسیما سخن بگویم.

او گفت: آمار نشان می‌دهد اتاق‌های اسباب‌بازی پر از اسباب‌بازی است، اما کودکان در این اتاق‌ها با موبایل‌شان بازی می‌کنند. امروز به جای ارائه راه‌حل، می‌خواهم پرسشگری کنم، چون یادگیری با پرسش آغاز می‌شود. نقش ما در تعلیم و تربیت فرزندان ایران‌زمین چیست؟ این نقش ربطی به پدر یا مادر بودن ندارد. عمو، خاله، عمه یا هر کسی که در خیابان با کودکان سرزمینش مواجه می‌شود، مسئولیتی دارد. ما فقط نسبت به کسانی که مالک‌شان هستیم مسئول نیستیم. شما این نشست زیبا را برای کودکانی که نمی‌شناسید برگزار کردید. چرا؟ چون نسبت به آن‌ها احساس مسئولیت می‌کنید.

بنی‌هاشمی افزود: ما نسبت به همه، چه بشناسیم‌شان و چه نه، مسئول هستیم. این الهام را از قرآن می‌گیرم: یؤمنون بالغیب؛ انسان در بستر چیزهایی که نمی‌بیند، هدایت می‌شود. باید درباره فرزندان ایران‌زمین جدی‌تر صحبت کنیم. ارزش‌های ما در ظرف ایران تعریف می‌شود: شب یلدا، دهه محرم، ارادت به امام رضا(ع)، عید نوروز با مناسک زیبایش  این‌ها در جای دیگری به این شکل یافت نمی‌شوند. در واقع رسانه همه این‌هاست. باید ببینیم چه بلایی سر خودمان می‌آوریم. گاهی فکر می‌کنیم نقشی نداریم، اما همه ما نقش داریم ـ حتی یک فرد ۶۰ ساله مجرد بدون فرزند در فامیل. ما باید نقش‌مان را پیدا کنیم. من در خیابان، در مواجهه با کودکان سرزمینم، چه نقشی دارم؟ اگر از امروز برای خودمان به عنوان پدر، مادر، برادر، خواهر، عمو، دایی، پدربزرگ، مادربزرگ، معلم، طراح محتوا یا تبلیغات رسانه‌ای نقشی قائل شویم، تبلیغات بازرگانی‌مان این‌گونه نمی‌شد.

او ادامه داد: ما در تبلیغات به کودکان دروغ می‌گوییم. در بسیاری از کشورها، استفاده از کودکی تپل برای تبلیغ خوراکی جرم است. تبلیغی که کودکی لقمه را از دهان پدرش می‌گیرد یا پدربزرگ با پفک‌نمکی به کودک می‌گوید دو تا برای من، یکی برای تو، اعتبار مرجعیت فرهنگی را نابود می‌کند. این کار پنبه تاریخ یک سرزمین را می‌زند. بعد می‌پرسیم چرا خانواده پراکنده شده؟ چرا کودکان پدر و مادر را مسخره می‌کنند؟ چرا دیگر نمی‌گوییم برو از خان‌عمو بپرس، ببین مادرت چه می‌گوید؟ این جملات کجا رفتند؟

کاسه سم و فاضلاب به جای کباب و قرمه‌سبزی؛ نتیجه تبلیغات رسانه‌ای

محسن بنی‌هاشمی اظهار کرد: این بی‌سلیقگی است که با وجود کباب و قرمه‌سبزی، کاسه سم یا فاضلاب را انتخاب کنیم. چرا سلیقه‌مان این‌گونه شده؟ چرا هندوانه را نمی‌خوریم؟ امروز می‌خواهم سؤال بپرسم. آیا برای خودمان وظیفه‌ای قائل هستیم؟ بله، قائل هستیم. اما آیا وظایف‌مان را درست انجام می‌دهیم؟ چگونه انجام می‌دهیم؟ چه‌قدر به فرزندان‌مان گوش می‌دهیم؟ وقتی پدر از سر کار برمی‌گردد و خسته است، مادر می‌خواهد درددل کند اما حوصله‌ای وجود ندارد برای این مکالمه پس حرف‌هایمان را به که بگوییم؟ کجا باید یاد بگیریم که گوش دهیم یا نه؟ وظایف‌مان را چگونه انجام دهیم؟

او هم‌چنین با اشاره به گفته‌های خطیب‌زاده، خجیر و خداشناس، گفت: ما گرفتار توصیه‌های نادرست شده‌ایم. زباله‌های غیرخوردنی را توصیه می‌کنیم، در حالی که خودمان خروار خروار از آن مصرف می‌کنیم و قیافه هم می‌گیریم. کودکان کالای ما نیستند، امانت‌اند. با هر تفکری ـ توحیدی یا خلقتی ـ کودکان امانت‌هایی با تشخص خودشان هستند. کوچک‌ترند، تجربه ما را ندارند، اما تخصص خودشان را دارند. حتی دوقلوهای تک‌تخمکی هم شبیه هم نیستند. ژنتیک نشان می‌دهد هر فرد منحصربه‌فرد است. فلسفه هم می‌گوید والدین فقط امانت‌دارند.

پس از کرونا به پرخوری رسانه‌ای مبتلا شده‌ایم

این استاد دانشگاه طرح این پرسش که وظایف‌مان را به که واگذار می‌کنیم؟ اظهار کرد: پدر سه شیفت کار می‌کند، مادر دو شیفت. این روزگار ماست. باید نشستی برای آسیب‌شناسی بگذاریم. در دانشگاه‌ها فقط فرمالیته کار می‌کنیم. مثلاً به فرزندم می‌گویم شکر کن، اما هیچ همایشی درباره شکر یا برکت برگزار نشده. ما ناخواسته در ساختارهای پوزیتیویستی و لیبرال‌دموکراسی قدم می‌گذاریم و حواسمان نیست. همان‌هایی را که سرزنش می‌کنیم، خودمان تقلید می‌کنیم. کودکان را به مهدکودک می‌سپاریم و خاله‌ها و عموهای کاذب برای‌شان می‌سازیم. خاله‌ای که نمی‌دانم در مهدکودک چه می‌کند، تربیت فرزندم را شکل می‌دهد. دیگر دوره‌ای که فقط خانواده بود، گذشته. رسانه از تلویزیون تا گوشی و فضای مجازی چندین «هوو» زاییده. پیش از کرونا، برخی خانواده‌ها در برابر اینترنت مقاومت می‌کردند، اما کرونا ما را به پرخوری رسانه‌ای کشاند.

بنی‌هاشمی گفت: ما وظایف‌مان را به رسانه‌ها، خاله‌ها و عموهای کاذب سپردیم. قصه‌های مادربزرگ، آغوش گرم، حس‌های خوب خواب را کنار گذاشتیم. اگر قصه می‌گوییم، برای پز دادن است که «شب‌ها برای فرزندم کتاب می‌خوانم». آیا این خاله‌ها وظایف ما را خوب انجام می‌دهند؟ چه‌قدر به تغییرات عاطفی کودکان توجه داریم؟ آدم‌ها یک‌شبه بالغ، عاشق یا مخالف والدین نمی‌شوند. این تغییرات تدریجی است.

خانواده قوی بچه‌ها را هدایت می‌کند

او تصریح کرد: در جلسه‌هایم با کودکان و نوجوانان، از گرفتاری‌های عاطفی‌شان شنیده‌ام. به جای سرزنش بچه‌هایی که در اینستاگرام ول‌اند، تغییرات روحی‌شان را ببینیم. هویت، موضوعی چندلایه است. والدین، مدارس و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نمی‌دانند روی کدام لایه‌های هویت کار کنند. مثلاً هویت جنسی: دختر چگونه دخترانگی را بیاموزد؟ پسر چگونه پسرانگی را؟ اگر از جنس خود بیزار باشند، چه مادری، چه پدری می‌شوند؟ نقش پدر، مادر، دایی، خاله چیست؟ خانواده همه‌چیز است مدرسه، رسانه، همه خانواده‌اند. اگر از ساختار خانواده مطمئنید، نگران توقف موقت فرزندتان در جایی نباشید. هیجان‌زده نشوید که «او دارد فلان می‌شود». خانواده قوی، بچه را هدایت می‌کند.

بنی‌هاشمی ادامه داد: هنوز رسانه نتوانسته خون خانواده را آلوده کند. خانواده هم‌چنان سر جای خود است. پس برای خانواده‌مان چه وظایفی قائلیم؟ بیایید مرور کنیم. چگونه به فرزندمان در فضای خانواده مسئولیت‌پذیری یاد می‌دهیم؟ معلمی که مسئولانه رفتار نکند، چگونه به شاگردش مسئولیت‌پذیری یاد می‌دهد؟ آرامش کجاست؟ ما خودمان در این سال‌ها چه کردیم؟ خانواده‌ها چه کردند؟ رسانه‌ها چه کردند؟ اگر پدر و مادر از صبح تا شب درگیر کارند، اگر رسانه‌ها ارزش‌ها را وارونه نشان می‌دهند، اگر نظام آموزشی فرسوده و بی‌اثر شده، پس بچه کجا باید مسئولیت یاد بگیرد؟ از کجا باید بفهمد جهان چگونه کار می‌کند؟

تبلیغات نباید مرجعیت خانواده را تضعیف کند

او تاکید کرد: در همین جامعه امروز، بزرگ‌ترها نه فقط پدر و مادر، بلکه خاله، عمو، دایی، معلم، طراح محتوا، فروشنده و راننده تاکسی، همه در تربیت کودک نقش دارند. جامعه فقط یک خانواده کوچک نیست؛ شبکه‌ای است از تأثیرها و الگوها. اگر این الگوها مسئولیت‌پذیر نباشند، کودک هم مسئولیت‌پذیر نخواهد شد. باید دوباره درباره نقش‌مان حرف بزنیم؛ درباره جای خودمان در زندگی کودکان. درباره این‌که تبلیغات، تلویزیون، فضای مجازی و سریال‌ها چه تصویری از خانواده و کودک ارائه می‌دهند. چرا تصویری که از خانواده می‌سازیم، سطحی و مصرف‌گرایانه است؟ چرا در تبلیغات‌مان مرجعیت خانواده را تضعیف می‌کنیم؟

بنی‌هاشمی سپس به نقش رسانه‌ها اشاره کرد و گفت: رسانه می‌تواند و باید به تربیت جمعی کمک کند. اگر رسانه‌ها مسئولانه عمل کنند، خانواده تقویت می‌شود نه تضعیف. رسانه می‌تواند بچه‌ها را به بازی واقعی دعوت کند، می‌تواند قصه بگوید، می‌تواند خانواده را گرد هم بیاورد. اما اگر بی‌مسئولیت باشد، همان رسانه خانواده را از هم می‌پاشد.

او افزود: خانواده هنوز ستون اصلی است. رسانه باید در خدمت خانواده باشد، نه بالعکس. نقش رسانه فقط اطلاع‌رسانی یا سرگرمی نیست؛ رسانه می‌تواند بازآفرین سنت‌ها و ارزش‌های جمعی باشد. مثل قصه‌های مادربزرگ که در دل شب گفته می‌شد و نسل‌ها را پیوند می‌داد.

نقش‌های تربیتی را به خاله‌ها و عموهای مجازی سپرده‌ایم

بنی‌هاشمی با اشاره به تجربه‌های شخصی‌اش گفت: قصه گفتن فقط خواندن کتاب نیست. قصه یعنی انتقال حس، یعنی آغوش گرم، یعنی حس امنیت. اما حالا بسیاری از این نقش‌ها را به «خاله‌ها و عموهای مجازی» سپرده‌ایم. دیگر صدای قصه‌های شبانه، آن گرما و صمیمیت گذشته را ندارد. اگر قصه می‌گوییم، گاهی فقط برای پُز دادن است.

او ادامه داد: کودک به صورت ناگهانی تغییر نمی‌کند؛ هویت او لایه‌لایه شکل می‌گیرد. بی‌توجهی به تغییرات عاطفی او در نهایت باعث بروز بحران می‌شود. وقتی کودکی می‌گوید «همه گرگ‌اند»، یعنی اعتمادش به جهان ترک برداشته. وقتی می‌ترسد، وقتی بی‌اعتماد است، این نتیجه‌ی فضای تربیتی ماست.

این استاد دانشگاه تأکید کرد: خانواده قوی، بچه را هدایت می‌کند. اگر ساختار خانواده محکم باشد، رسانه، جامعه و فضای بیرونی نمی‌توانند هویت کودک را از ریشه تغییر دهند. هنوز هم خانواده مهم‌ترین نهاد تربیتی است. رسانه‌ها می‌آیند و می‌روند، فناوری تغییر می‌کند، اما خانواده اگر بایستد، می‌تواند نسل‌ها را نجات دهد.

بنابر اعلام روابط عمومی و امور بین‌الملل کانون، در پایان، بنی‌هاشمی خطاب به حاضران گفت: امروز شما این نشست را برای کودکانی برگزار کردید که حتی نمی‌شناسیدشان. این یعنی احساس مسئولیت جمعی. اگر این احساس در جامعه گسترش یابد، آینده کودکان‌مان روشن‌تر خواهد بود. بیایید همه نقش خودمان را بازشناسی کنیم؛ در خانواده، در رسانه، در مدرسه، در جامعه. کودک امانت ماست، نه ابزار تبلیغ و نه مصرف.

هفته ملی کودک با شعار «کودکان، حال خوش زندگی» از ۱۵ تا ۲۱ مهر ۱۴۰۴ در سراسر کشور برگزار می‌شود.

انتهای پیام

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
آماده برای کشف ی سفر مجازی … ورزش با ساعت هوشمند عکاسی با طعم هدفون های 2023