روایتی کوتاه از زندگی «شهید مصطفی چمران» از زبان برادرش
![روایتی کوتاه از زندگی «شهید مصطفی چمران» از زبان برادرش 1 d8b1d988d8a7db8cd8aadb8c daa9d988d8aad8a7d987 d8a7d8b2 d8b2d986d8afdaafdb8c d8b4d987db8cd8af d985d8b5d8b7d981db8c da86d985d8b1d8a7 66755be32ef4c](/wp-content/uploads/2024/06/d8b1d988d8a7db8cd8aadb8c-daa9d988d8aad8a7d987-d8a7d8b2-d8b2d986d8afdaafdb8c-d8b4d987db8cd8af-d985d8b5d8b7d981db8c-da86d985d8b1d8a7_66755be32ef4c.jpeg)
رئیس شورای شهر تهران به بیان خاطراتی از برادر شهیدش در پیش خطبههای نماز جمعه پرداخت.
به گزارش مجله خبری آبادی 118، مهدی چمران به مناسبت سالگرد شهادت مصطفی چمران با حضور در پیش خطبههای نماز جمعه امروز ضمن بر شمردن فضائل اخلاقی و سیره شهید مصطفی چمران گفت: شهید چمران به دعوت امام موسی صدر وارد لبنان میشود و در بدو ورودش به لبنان به شیعیان لبنان نامهای مینویسد که در آن نامه میگوید: «ای شیعیان حسین؛ من برای شما بشارتی عظیم به ارمغان آوردم بشارتی که حلال همه مشکلات است و بشارتی که جبر تاریخ را در برابر اراده آهنین ما تسلیم میکند و راه بسته را میگشاید. بشارت خیر، بشارت پیروزی و وصل به معشوق که این بشارت شهادت است. دوستانم من پیشاپیش شما پرچم شهادت را به دوش میکشم و من تصمیم گرفتم که در برابر اسرائیل حتی با مشت بایستم و بجنگم و هرکسی به راه حسین معتقد است میتواند مرا دنبال کند؛ و من آمدهام تا به اسرائیل بفهمانم برای همیشه روسیاهش خواهیم کرد و آنقدر خواهم جنگید تا به افتخار شهادت نائل آیم. من راه خود را یافتهام و مطمئن هستم که پیروزی و نجات شما نیز در پیروی راه حسین است و بس».
وی با بیان اینکه شیعیان لبنان نیز راه حسین را دنبال کردند و می بینید که چه کردند و الان چه میکنند گفت: امروز حزب الله لبنان و لبنان یک قدرت قوی و توانمند در مقابل اسرائیل است و آن روز مقاومت اسلامی آغاز شد و امروز نتیجهاش را میبینید.
برادر شهید چمران با بیان اینکه مصطفی در بدو ورود به ایران اولین نامه را در فرودگاه مهرآباد خطاب به مادرمان نوشت چراکه مادرم در هنگام سفر مصطفی به آمریکا به او گفته بود که ای مصطفی تو را با شیره جانم بزرگ کردم و حالا که میروی انتظاری از تو ندارم جز اینکه خدا را فراموش نکنی که مصطفی به مادرم نوشت که «به تو قول می دهم مادر؛ حتی یک لحظه هم فراموش نکردم» و در نامه سوم و هشت روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نوشته بود: «خدایا به شکرانه این پیروزی بزرگ هدیهای میخواهم تقدیم کنم اما چیزی جز جان ندارم و نمیدانم تو را چگونه شکر کنم و میخواهم همه چیز را بدهم؛ با کمال اخلاص فقط قلبی سوزان دارم که آن را تقدیم میکنم؛ خدایا من آمدهام با همه وجودم با قلب و روحم خود را قربانی راه تو کنم تا همه حیات و هستی خود را به شکرانه بزرگ تقدیم کنم».
وی در پایان گفت: نهایتا شهید مصطفی چمران در حالی به شهادت رسید که تفنگ و لباسش به خونش آغشته بود و تنها چند هزار جلد کتاب و حدود ۳۵ هزار تومن حقوق نمایندگی مجلسش در حساب بانکیاش در شعبه پاستور مانده بود که البته هنوز هم مانده است تا نمایندگان بدانند که نمایندگان پیش از آنها چگونه زیستند و چگونه شهید شدند.
انتهای پیام