زنان در میدان مجاهدت
زنان همچون مردان دارای مسئولیتهای اجتماعی هستند و انقلاب اسلامی، زن مسلمان ایرانی را از حاشیه جامعه به متن آورد و به او هویت و شخصیت بخشید.
به گزارش مجله خبری آبادی 118، به مناسبت دیدار اخیر بانوان با رهبر انقلاب در این یادداشت نگاهی به چارچوب و محورهای اصلی موضوع «مسئولیتهای اجتماعی زنان» براساس بیانات رهبر انقلاب شده است.
اهتمام همگانی
انقلاب اسلامی، زن مسلمان ایرانی را از حاشیهی جامعه به متن آورد و به او هویت و شخصیت بخشید. زمینهای مناسب برای فعالیت سالم زنان در عرصههای گوناگون خانوادگی، علمی، اجتماعی و سیاسی فراهم کرد و به آنها نشان داد که زنان همانند مردان دارای استعدادها و تواناییهای فراوانی هستند و میتوانند در همهی زمینههای زندگی، به پیشرفت و تعالی جامعه کمک کنند. «زنان در هر جامعهی سالم بشری قادرند و میباید فرصت پیدا کنند که در حد سهم خود، تلاش و مسابقهی خویش را در پیشرفتهای علمی و اجتماعی و سازندگی و ادارهی این جهان به عهده بگیرند.» (۱۳۶۸/۱۰/۲۶) امام خمینی (رضوان الله علیه) معتقد بودند که «دخالت در سیاست و در مقدّرات اساسی کشور وظیفهی زنان و تکلیف زنان است؛ حقّ زنان و تکلیف زنان است؛ یعنی واجب کردند که زنها بایستی در مقدّرات کشور و وظایف اساسی کشور دخالت کنند و وارد بشوند.» (۱۴۰۲/۱۰/۰۶) و «شاهد بر این معنا، همهی آثار اسلامی است که در این زمینهها وجود دارد و همهی تکالیف اسلامی است که زن و مرد را به طور یکسان، از مسؤولیت اجتماعی برخوردار میکند. اینکه میفرماید: ««من اصبح لا یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم»، مخصوص مردان نیست؛ زنان هم باید به امور مسلمانان و جامعهی اسلامی و امور جهان اسلام و همهی مسائلی که در دنیا میگذرد، احساس مسؤولیت کنند و اهتمام نمایند؛ چون وظیفهی اسلامی است.» (۱۳۷۵/۱۲/۲۰) لذا اصل نقشآفرینی نسبت به مسئولیتهای دینی و انقلابی در عرصهی اجتماعی یک وظیفهی همگانی است: «شما صبح که میکنید، زن خانهدارید، زن کارمندید، زن شاغلید، زن صنعتگرید، هر کاری میکنید، باید به فکر جامعه باشید؛ یعنی اهتمام داشته باشید که جامعه در چه وضعی است. حالا چقدر بتوانید کمک کنید و نقش ایفا کنید، این فرق میکند؛ افراد هر کدام یک نقشی میتوانند ایفا کنند، امّا این اهتمام همگانی است.» (۱۴۰۲/۱۰/۰۶)
بر این اساس زنان همچون مردان دارای مسئولیتهای اجتماعی هستند. رهبر انقلاب به زنان در این زمینه میفرمایند: «باید در میدان سیاست، در صحنهی انقلاب -در کارهایی که نظام اجتماعی از شما میطلبد، در انتخابات، در میدان جنگ، در عرضه کردن خواست انقلابی و ملّی خود در سطح کشور و جهان، در بیان ارادهی سیاسی خودتان، در میدانهای سیاست و انقلاب حضور داشته باشید؛ در راهپیمایی باشید، در سازندگی باشید، در میدان جنگ باشید، در انتخابات باشید، در بیان عقیدهی سیاسی خودتان آنجایی که باید اظهار عقیده کرد و واجب است اظهار عقیده، در تعیین سرنوشت کشور و انقلاب- حضور داشته باشید.» (۱۳۶۸/۰۹/۲۲) بنابراین مسئولیتهای اجتماعی زنان گسترهی وسیعتری از مدیریّتها، مشاغل گوناگون اجتماعی و اجرایی و دولتی و… را در بر میگیرد.
محورِ وظایفِ زن، خانواده است
در اسلام علاوه بر فعالیّتهای زنان در عرصهی اجتماعی، «عرصهی تکامل و رشد معنوی خودِ زن» (۱۳۷۵/۱۲/۲۰) و «مسألهی مادری، مسألهی همسری، مسألهی خانه و خانواده» (۱۳۷۰/۱۰/۰۴) نیز بسیار مهم و حیاتی است و در واقع «اصلیترین نقش یک زن از نظر اسلام همین نقش خانهداری است منتها مهم این است که خانهداری به معنای خانهنشینی نیست.» (۱۴۰۱/۱۰/۱۴) بلکه «خانهداری یعنی خانه را داشته باشید؛ در کنار داشتن خانه، هر کار دیگری که از عهدهی شما برمیآید و میل به آن و شوق به آن را دارید میتوانید انجام بدهید؛ منتها همه در ذیل خانهداری است. اگر چنانچه امر، یک جایی دائر شد بین اینکه جان این بچّه حفظ بشود یا آن کار در اداره انجام بگیرد، جان این بچّه مقدّم است؛ در این تردیدی دارید؟ نه، یعنی هیچ زنی در این تردید ندارد که اگر جان بچّه در خطر بیفتد یا آن کار در اداره در خطر بیفتد، جان بچّه مقدّم است. اخلاق بچّه هم همین طور است، ایمان بچّه هم همین طور است، تربیت بچّه هم همین طور است. یعنی همان طور که در مورد جان بچّه تردیدی ندارید، در مورد تربیت [هم همین طور است].» (۱۴۰۱/۱۰/۱۴)
البته در برخی موارد، میتوان با یک شیوهای، این تردید دَوَران امر بین این و آن را به یک شکلی حل کرد: «امّا اگر چنانچه واقعاً دَوَران بود و چارهای نبود، این مقدّم بر آن [کار اداره] است؛ ولیکن [اگر] آن هم کار مُجازی است، کار لازمی است، در مواردی ضروری است ــ یعنی کارهای اجتماعی در یک مواردی فریضه است، وظیفه است، باید انجام بدهید ــ آنجا خب باید انجام داد.» (۱۴۰۲/۱۰/۱۴) البته در مواردی که فریضه است «بستگی دارد به اینکه اهمّیّت این فریضه چقدر باشد. حالا من مسئلهی جان را مثال زدم [لکن] گاهی هست که اهمّیّت یک فریضه از جان بچّهی انسان، از جان همسر انسان، از جان پدر و مادر انسان بالاتر است … فریضه وقتی که بزرگ شد، عظمت پیدا کرد، حتّی بر جان کودک هم ترجیح پیدا میکند.» (۱۴۰۱/۱۰/۱۴) حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) که ناگهان با یک تکلیفِ بزرگِ در شرایطی حساس و بحرانی مواجه شدند: رفتن به کربلا. در چنین موقعیتی «همه چیز تحتالشّعاع این قضیه قرار گرفت… در حالی که زینب کبری سلامالله علیها، رهبر این حرکت هم نبود. اما رهبر آن حرکت از او خواست و او هم بیقید و شرط، اطاعت کرد: تصمیم گرفت، به راه افتاد، و همه چیز -حتّی خانواده – را رها کرد. عجیب این است! حضرت زینب، خانه و شوهر و زندگی و همه چیز را برای انجام این تکلیف بزرگ و فداکارانه که حیات اسلام به آن وابسته بود و بایستی انجام میگرفت، رها کرد.» (۱۳۷۴/۰۷/۱۲) اما در هنگامی که فعالیّت اجتماعی زنان فریضه نباشد: «در موارد عادی، محورِ وظایفِ زن، خانواده است. و واقعاً هم خانواده بدون حضور زن، بدون فعّالیّت زن، بدون احساسِ تکلیفِ زن، امکان ندارد اداره بشود، و اداره نمیشود؛ بدون زن، اداره نمیشود.» (۱۴۰۱/۱۰/۱۴)
زنان نیمی از جامعه
رهبر انقلاب با اشتغال بانوان و انواع مشارکتهای اجتماعی زنان موافق هستند: «حالا چه از نوع اشتغال اقتصادی باشد، چه از نوع اشتغالات سیاسی و اجتماعی و فعالیتهای خیرخواهانه و از این قبیل باشد؛ اینها هم خوب است. زنها نصف جامعهاند و خیلی خوب است که اگر ما بتوانیم از این نیمِ جامعه در زمینهی اینگونه مسائل استفاده کنیم.» (۱۳۹۰/۱۰/۱۴) البته شرط همهی فعّالیّتهای اجتماعی و سیاسی و… زنان توجه و رعایت جدی چند نکته است که اسلام روی این نکات حسّاس است:
۱. نقش حیاتِ مادری
نکتهی اوّل این است که «زن در این مشاغل میتواند حضور پیدا کند، امّا بایستی جوری باشد که از آن مشغلهی مهمّ اساسی زنانه، یعنی خانهداری و فرزندآوری، محروم نشود. (۱۴۰۲/۱۰/۰۶) «برای خاطر اینکه اگر چنانچه «مادری» نباشد، فرزندآوری نباشد، بارداری و شیردهی نباشد، اصلاً نسل بشر منقرض میشود؛ بنابراین، «مادری» مهمترین نقش در عالم خلقت و در عالم وجود مادّی انسان است.» (۱۴۰۲/۱۰/۰۶) لذا «در مورد مادریِ نقش زن، نقش حقّ حیات است؛ یعنی زن تولیدکنندهی موجوداتی است که از او به وجود میآیند … او است که حمل میکند، او است که وضع میکند، او است که تغذیه میکند، او است که نگهداری میکند. جان انسانها در مشت مادرها است؛ مادرها به فرزند حقّ حیات دارند. محبّتی که خدای متعال در دل مادر نسبت به فرزند قرار داده، یک چیز بینظیر است؛ یعنی اصلاً هیچ عشقی از این نوع نیست، به این کیفیّت نیست که آن را قرار داده. صاحب حقّ حیات است، بعد ادامهی نسل؛ مادرها مایهی ادامهی نسلند، یعنی نسل بشر با «مادری» است که ادامه پیدا میکند.» (۱۴۰۱/۱۰/۱۴) از طرفی «یک گرههای ریزی گاهی در خانواده هست که جز با سرانگشت ظریفِ زن باز نخواهد شد. مرد هر چه هم قوی باشد و توانا باشد، نمیتواند بعضی از گرهها را باز کند. این گرههای ظریف و گاهی گرههای کور، جز با سرانگشت ظریف زن بازشدنی نیست. (۱۴۰۱/۱۰/۱۴)
علّت اهمیت اسلام به نقش زن در داخل خانواده «همین است که زن اگر به خانواده پایبند شد، علاقه نشان داد، به تربیت فرزند اهمیت داد، به بچههای خود رسید، آنها را شیر داد، آنها را در آغوش خود بزرگ کرد، برای آنها آذوقههای فرهنگی قصص، احکام، حکایتهای قرآنی، ماجراهای آموزنده فراهم کرد و در هر فرصتی به فرزندان خود مثل غذای جسمانی چشانید، نسلها در آن جامعه، بالنده و رشید خواهند شد. (۱۳۷۵/۱۲/۲۰) پس «بنابراین اولویت با این کاری است که بدیل ندارد؛ تعیّن با این است.» (۱۳۹۰/۱۰/۱۴)
۲. توجه به لغزشگاهی خطرناک
نکتهی بعدی «مسئلهی خطر جاذبهی جنسی است؛ خطر جاذبهی جنسی! اسلام روی این حسّاس است. اسلام از اینکه محیط و فضا جوری باشد که لغزشگاه جاذبهی جنسی ــ که یکی از لغزشگاههای بسیار خطرناک است ــ زن را یا مرد را دچار مشکل بکند، ما را پرهیز میدهد؛ باید مراقبت داشت. و حجاب در این زمینه است؛ مسئلهی حجاب یکی از چیزهایی است که میتواند در خطر جاذبهی جنسی محدودیّت ایجاد کند.» (۱۴۰۲/۱۰/۰۶) و «اگر این حسّاسیتِ اسلام نسبت به روابط و نوع اختلاط مرد و زن رعایت شود، همهی کارهایی که مردان می توانند در عرصهی اجتماعی انجام دهند، زنان هم -اگر قدرت جسمانی و شوق و فرصتش را داشته باشند- می توانند انجام دهند.» (۱۳۷۵/۱۲/۲۰)
۳. حفظ کرامت زن
نکتهی آخر اینکه «این کار نباید با کرامت و ارزش معنوی و انسانی زن منافات داشته باشد. نباید زن را تذلیل کنند و او را وادار به تواضع و خضوع نمایند. تکبر از همه انسانها مذموم است، مگر از زنان در مقابل مردان نامحرم! زن باید در مقابل مرد نامحرم متکبّر باشد. «فلا تخضعن بالقول»؛ در حرفزدن مقابل مرد نباید حالت خضوع داشتهباشد. این، برای حفظ کرامت زن است.» (۱۳۷۱/۰۹/۲۵)
فریضهای شرعی و اجتماعی
از سوی دیگر باید دانست که «در بعضی از مشاغل که برای زنان واجب کفائی است، مثل پزشکی. پزشکی زنان واجب است؛ تا حدّی که پزشک زن به قدر کفایت وجود داشته باشد، باید زنها پزشکی بخوانند.» (۱۴۰۲/۱۰/۰۶) بعضی از خانمها خیال میکردند که اگر زن در رشتهی زنان درس میخواند، بایستی فقط در زمینهی بیماریهای ویژهی زنان و مسألهی زایمان درس بخواند؛ درحالی که این طور نیست و خانمها موظفند که انواع و اقسام رشتههای تخصصی پزشکی – مثل قلب و داخلی و اعصاب و… – را دنبال کنند… آن کسانی که بتوانند، حقیقتاً امروز از آن روزهایی است که کسب علم فریضهی شرعی است؛ علاوه بر این که فریضهی اجتماعی هم است. (۱۳۶۸/۱۰/۲۶) «همچنین مثلاً معلّمی بانوان یک واجب کفائی است.» (۱۴۰۲/۱۰/۰۶)
البته انجام این فرائض شرعی و اجتماعی گاهی با نقش و وظیفهی اساسی خانوادگی زنان تعارض پیدا میکند. در چنین حالتی حل این تعارض توسط مسئولین کشور ضروری است: «حالا ممکن است یک وقتی این واجب کفائی [تعارض پیدا کند] با مسئلهی خانهداری یا فرزندآوری یا استراحتها و مرخّصیهایی که برای یک زن خانهدار لازم است یا ساعات کاری که او بتواند کار را انجام بدهد و مثلاً به کار خانه هم برسد؛ اگر چنانچه در این زمینهها تعارضی به وجود آمد، مسئولین کشور هستند که بایستی برای این فکر کنند؛ یعنی آنقدر تعداد را افزایش بدهند که اگر چنانچه این معلّم که مثلاً فرض کنید بایستی در هفته پنج روز در مدرسه شرکت کند، مِن باب مثال چهار روز میتواند شرکت کند، خلأ به وجود نیاید؛ معلّم دیگری وجود داشته باشد که آن خلأ را پُر کند؛ همینطور مسئلهی پزشکی. بنابراین، در مشاغل، در مدیریّتها، در کارهای اساسی، در کارهایی که واجب کفائی برای زنان است، محدودیّتی وجود ندارد و اگر چنانچه تعارضی با کارهای خانگی زنانه به وجود آمد، باید به یک نحوی این را حل کرد که نه این زمین بماند، نه آن.» (۱۴۰۲/۱۰/۰۶)
البتّه بهصورت کلی این وظایف قابل جمع است: «من میشناسم بانوانی را که کارهای اجتماعی سنگین داشتند ــ چه کار دانشگاهی و علمی، چه کارهای غیر علمی ــ چندین فرزند هم بزرگ کردند، تربیت کردند، خیلی هم خوب توانستند این کار را انجام بدهند.» (۱۴۰۲/۱۰/۰۶)
ملاک، شایستهسالاری است
همچنین تصدیِ مسئولیتهای اجتماعی و سیاسی براساس «معیار» است و ملاک اینجا جنسیت نیست: «در مدیریّتهای گوناگون، مشاغل گوناگون اجتماعی و دولتی، حضور زنان هیچ محدودیّتی ندارد… اینجا ملاک، شایستهسالاری است. یک جا هست که یک بانوی باسواد مجرّب کارآمد مثلاً برای وزارت بهتر از این مردی است که در این زمینه نامزد وزارت شده؛ این زن باید وزیر بشود. در مورد نمایندگی مجلس هم همینجور است.» (۱۴۰۲/۱۰/۰۶) البته این به معنای این نیست که به تعداد زنان در این مناصب افتخار کنیم و به رخ دنیا بکشیم: «اینکه ما به این افتخار بکنیم که ببینید، ما این تعداد خانمِ مسئولِ در بخشهای اجرایی داریم، این غلط است. اگر ما افتخار کنیم که این تعداد خانم روشنفکر، خانم تحصیلکرده داریم، این خوب است، این جا دارد … امّا افتخار به اینکه ما این تعداد وزیر زن، این تعداد نمایندهی زن، این تعداد معاونِ بخشهای مختلفِ زن، این تعداد رئیس مؤسّساتِ تجاری زن داریم، افتخار به این غلط است؛ این انفعال در مقابل آنها [گفتمان غربی] است.» (۱۳۹۲/۰۲/۲۱)
حرکت آفرینی در میدان سیاست
نکتهی پایانی اینکه همانگونه که «حضور زنان در مبارزات عمومی و سیاسی، یک نقش چند گانه داشت. مرد یک نفر بود و خودش می آمد در مبارزات یا در اجتماعات و راهپیمایی ها شرکت میکرد. همین و بس! اما وقتی زنِ خانه، خود را در مبارزه سهیم می دانست و وارد میدان میشد، در واقع خانهای را که در آن، مرد و زن و فرزندان هستند، به صحنه می آورد و خانوادهای را در میدانِ مبارزه حاضر میکرد. در جنگ نیز همین طور بود.» (۱۳۷۵/۰۶/۲۸) میدان انتخابات نیز یکی از عرصههای اثرگذاری زنان در جامعه است که میتوانند نقش مهمی در آگاهیبخشی و مشارکت اقشار گوناگون مردم داشته باشند: «شما بانوان و خانمهای عزیز میتوانید نقش ایفا کنید. مهمترین نقش شما هم در داخل خانه است؛ مادرها میتوانند نقش ایفا کنند، وادار کنند فرزندان را و همسر را برای اینکه در زمینهی انتخابات فعّال باشند و درست تحقیق کنند. زنها در برخی از مسائلِ شناختِ اشخاص و راهبردها و جریانها، دقیقتر و ظریفتر از مردها نگاه میکنند و نقاطی را پیدا میکنند؛ [لذا] در شناخت نامزدهای انتخاباتی، در حضور در پای صندوقها، هم در داخل خانه و هم در خارج خانه میتوانید نقش ایفا کنید.»(۱۴۰۲/۱۰/۰۶)
انتهای پیام