کارآفرینی و اشتغالزایی برای کودکان با استعداد اتیسم
مجله خبری آبادی 118/اصفهان چرمدوزی یکی از رشتههای صنایعدستی است که هنوز زنده، پرکاربرد و منعطف با خانه و خانواده است و این روزها جمعیت زیادی از زنان خانهدار و افراد توانخواه، مبتلابه اتیسم و دارای معلولیت به این شغل، اشتغال دارند.
در شرایطی که کودکان مبتلابه اتیسم تا همین چند سال پیش از جامعه طرد میشدند و در مدارس کودکان استثنایی درس میخواندند، اکنون این اختلال برای اکثریت مردم شناخته شده است. اصفهان با داشتن تعداد مراکز اتیسم در کشور پیشتاز است و حتی از تهران نیز مراکز ارائهدهنده خدمات بیشتری دارد، اما هنوز بازار کار برای مبتلایان اتیسم، به اندازه کافی فراهم نیست.
فهیمه قنبریان، بانوی جوانی که حدود ۳۷ سال سن دارد، یکی از افرادی است که با کارآفرینی برای مبتلایان به اتیسم آموزش و بازاریابی محصولات چرمدوزی را در کارگاه کوچک خود انجام میدهد. متن پیش رو حاصل گفتوگو با این بانوی دغدغهمند و کارآفرین در کارگاه چرمدوزیاش است.
شما از چه زمانی و نزد چه کسی چرمدوزی را آموختید؟
من حدود ۱۱ سال است که در حوزه صنایعدستی فعالیت میکنم. سال ۸۹ در شاهینشهر کمسنترین مربی گلیمبافی شدم. گلیمبافی را نزد خانم درهشویی (سترگ) آموختم و ایشان به همراه مهارتها، اعتمادبهنفس من را افزایش داد. شاید برایتان جالب باشد که من در ۱۸ سالگی گلیم و گبه آموزش میدادم. همان موقع بود که به پیشنهاد یکی از همکاران، با سماجت تمام شروع به پرداخت بیمه صنایعدستی کردم. چرمدوزی را نزد خانم طوقی که الآن هم مربی فنیحرفهای هستند، فرا گرفتم.
به نظر میرسد که با سایر رشتهها درزمینه صنایعدستی نیز آشنایی دارید، درست است؟
من در رشته نقاشی ایرانی و نگارگری تحصیل و در فضای هنر و صنایعدستی زیست کردهام. به همین دلیل هم با اکثر هنرهای صنایعدستی، مثل قلمزنی، چوب، معرق آشنایی دارم. سالها پیش در حین تحصیل در دانشگاه و تدریس در فرهنگسرا، اوقات فراغت و زمان استراحتم را بهجای استراحت کردن، با آموختن مهارتهای مختلف پر میکردم. در این فضا، مربیهای رشتههای مختلف عادت داشتند مهارتهایشان را به هم آموزش دهند و در همین دوره بود که من چرمدوزی را در فرهنگسرای بانوان در شاهینشهر آموختم.
چه اتفاقی افتاد که درزمینه چرمدوزی شروع به فعالیت و کارآفرینی کردید؟
حدوداً سال ۱۳۹۰، یکی از شاگردانم که واقعاً حرفهای شده بود، مربیگری در شاهینشهر را به عهده گرفت و من هم ازدواجکرده بودم و از شاهینشهر خداحافظی کردم. سال ۹۸ به همراه دوستم، خانم فاطمه بناگر حسین پور، که او نیز مربی چرمدوزی بود، کارگاه کوچکی در خیابان سپه راهاندازی کردیم و بهصورت مجازی در بستر اینستاگرام محصولات را به فروش میرساندیم. اما متأسفانه فروش مجازی ما، بعد از فیلترینگ کاهش یافت در نهایت بعد از ۲ سال محل کارگاه را تغییر دادیم.
چه شد که آموزش و بهکارگیری به کودکان اتیسم را شروع کردید؟
همین دوست و همکارم یک فرزند اتیسمی به نام آرمان داشت و همیشه از دغدغه اشتغال او با من صحبت میکرد. علاقه داشت که فرزندش یک شغل یا منبع درآمدی برای خودش داشته باشد. این مسئله باعث ایجاد دغدغه اشتغالزایی برای بچههای اتیسم در من شد و اکنون ۲ سال است که پای مبتلایان به اتیسم به زندگی کاری من بازشده است. اکنون هم درصدد تأسیس یک آموزشگاه رسمی چرمدوزی برای کودکان اتیسم به نام آراد نو هستم. آراد نو به معنی «دستان زبردست کودکان اتیسم» است.
حس و حال آموزش دادن به بچههای اتیسم را توصیف کنید.
من پیش از این به بچههای کوچکتر آموزش داده بودم، اما آموزش دادن به بچههای اتیسم واقعاً فضای متفاوتی دارد، آنها حوصله و عطوفت زیادی لازم دارند. اگر احیاناً پرخاشگری کنید بچههای دیگر با شما ارتباط برقرار نخواهند کرد. اما یک تا ۲ مرتبه که یک موضوع را آموزش میدهم متوجه میشوند. در کارگاه بچههای کمتوانتر محصولات سادهتر چون بند کیف و جاکلیدی میدوزند. متأسفانه برخی بچههای اتیسم در اثر نامهربانیها و خشونتهایی که متحمل شدهاند، ممکن است تابآوری کمتری داشته باشند و کمتر بتوانند کار کنند. یکی از بچهها که تابآوری کمتری دارد، فقط باید زیر نظر خودم کار دوخت را انجام بدهد.
روال کار بچههای اتیسم در این کارگاه به چه صورت است؟
اینجا هر کاری بچهها انجام دهند، به نفع خودشان به فروش میرسد. خودم آموزش و بازاریابی برای بچهها را انجام میدهم، اما ازآنجایی که دوست دارم بهاصطلاح ماهیگیری به آنها یاد دهم، نه اینکه ماهی را خودم بگیرم و به آنها بدهم، خانوادههای بچهها را با کار درگیر کردم و از آنها میخواهم که خودشان هم به همراه بچهها بازاریابی کنند، سفارش بگیرند و کار انجام دهند. برنامه آینده من این است که بیشتر از این به بچههای اتیسم آموزش دهم.
درآمد حدودی مبتلایان به اتیسم را چطور ارزیابی میکنید؟
اگر بچهها بعد از آموزش خودشان هم مشتری داشته باشند، میتوانند حدود ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان درآمد داشته باشند. بعضی مشتریهای من که از طریق فضای مجازی با بچهها آشنا شدهاند، میخواهند که حتماً بچههای اتیسم کار آنها را انجام دهند، به همین دلیل من کنار دست بچهها مینشینم و باهم دوخت و مراحل دیگر کار را انجام میدهیم.
کیفیت محصولات تولیدشده توسط افراد مبتلابه اتیسم در کارگاه چطور است؟
بچههای دارای معلولیت و افراد مبتلابه اتیسم تواناییهای بسیاری در زمینههای صنایعدستی و هنری دارند. کیفیت سمبه زدن یکی از بچههای اتیسم بهشدت تمیز است. این بچهها با دقت و نظم کمنظیری کار را انجام میدهند. گاهی من بهعنوان کارفرما کار بچههای اتیسم را باکیفیتتر از کار یک انسان سالم تشخیص میدهم.
آیا تاکنون از بهزیستی یا سایر نهادها حمایت شدهاید؟ به شما برای مربیگری بچههای اتیسم، آموزشی ارائه شده است؟
تلاش میکنم که بتوانم با بهزیستی و شهرداری تعاملاتی را رقم بزنم. من تاکنون از طرف بهزیستی یا نهاد دیگری حمایت نشدهام و حتی برای مربیگری کودکان اتیسم نیز آموزش خاصی ندیدهام. اما با کمک خانوادهها کار را پیش میبریم.
شما برای چند نفر کارآفرینی کردهاید؟
من علاوه بر بچههای اتیسم، با کودکان کار و زنان سرپرست خانوار هم کار میکنم و در برنامههای آیندهام در نظر دارم برای روستاهای کوچک و توانخواه اطراف که شناسایی کردهام نیز اشتغالزایی کنم، اما هنوز فرصت نکردهام. درحال حاضر برای حدود ۲۰ نفر که کودکان کار سرپرست خانوار و کودکان اتیسم هستند، کارآفرینی کردهام.
چرا تا این اندازه برای اشتغالزایی دغدغه دارید؟
چون خودم از کلاس پنجم دبستان خیلی به کار کردن علاقهمند بودم، ولی به جهت اینکه کم سن و سال بودم دستمزد خوبی نمیدادند و گاهی اوقات حقم پایمال میشد. به علت اینکه از کودکی به کار کردن علاقهمند بودم، کمکم هنرهای دستی زیادی را یاد گرفتم. معرق چوب، گلیمبافی و مهارتهای دیگری کسب کردم و بهمرور، مربی شدم. اکنون هم که مشغول به تولید هستم.
مراحل تولید محصولات چرم را توضیح دهید.
ابتدا چرم طبیعی را از عمدهفروش و تولیدکننده چرم تهیه میکنیم، البته اگر از مغازهدارها چرم تهیه کنیم، هزینه مواد اولیه زیاد میشود و صرفه اقتصادی ندارد. یراقآلات و سگک و دکمه و وسایل فلزی را هم از عمدهفروشی تهیه میکنیم. چرم را نسبت به سلیقه مشتری با لیزر برش میدهیم و به مرحله دوخت میرسیم. داخل کارگاه آستر و چرم را آماده میکنیم، سمبه میزنیم و میدوزیم. ما سمبهها را بهصورت دستی انجام میدهیم. بچههای اتیسم و دیگر همکاران من، بخش زیادی از کار را داخل خانه انجام میدهند. بچههای اتیسم هم نیازمند کمک خانواده و مادران هستند و چون ما کار را به خانهها میبریم، مادر بچهها به آنها کمک میکنند.
فروش محصولات شما به چه صورت است؟
در نمایشگاههای مختلفی محصولات را عرضه میکنم. من در نمایشگاههای هفتگی، دورهای و حتی نمایشگاههای خارج از اصفهان مثل تهران و زرینشهر و غیره شرکت کردهام. برخی من را مؤاخذه میکنند که چرا قیمت کمتری نسبت به تولیدکنندههای دیگر برای کارها در نظر میگیرم. مثلاً کیف ۳۵۰ هزارتومانی را ۳۰۰ هزار تومان قیمتگذاری میکنم. پاسخ من این است که من میخواهم کارکنم و فعال باشم. اگر من محصولات را باقیمت پایینتری عرضه کنم، مردم بیشتری برای خرید ترغیب میشوند و من محصولات بیشتری میفروشم، اما اگر به قیمت بازار عرضه کنم، تعداد کمتری مشتری خواهیم داشت.
آیا از طریق فضای مجازی هم فروش دارید؟
بله. ما کمکهای مردمی از طریق فضای مجازی کارگاه، را برای برخی کارکنان که نیازمندتر هستند هم جمعآوری کردهایم. برخی از بچهها از این طریق حمایتکننده پیداکردهاند. بعضی از مردم و با توجه به شناختی که از من دارند، کمکهای مالی خود را به من میسپارند تا برای کودکان کار و توانخواهان اقلام و وسیله و مواد اولیه بخرم و زمینه را برای کار کردن آنها فراهم کنم.
گفتید که قصد دارید آموزشگاه چرمدوزی ویژه کودکان اتیسم راهاندازی کنید. در مورد برنامههایتان برای آینده توضیح میدهید؟
یکی از اهدافم از اینکه در کنار کارگاه، آموزشگاه دایر کنم این است که بچهها وقتی ۲۰۰ یا ۳۰۰ ساعت در کنار من آموزش میبینند و درآمد کسب میکنند، مدرک فنیوحرفهای هم دریافت کنند تا بهمرور بتوانند روی پای خودشان بایستند و رزومهای داشته باشند. همچنین میخواهم کارگاه بزرگتری داشته باشم که بچهها بتوانند با درآمد خودشان کلاسهای آموزشی دیگر که مخصوص مبتلایان به اتیسم است مثل گفتاردرمانی و غیره را شرکت کنند.
چالشهای شغلی و مطالبات خود را در این حرفه بیان کنید.
چالش اصلی فروش محصول است. آرزوی قلبی من این است که بچههایی که آموزش میدهم، بتوانند به یک درآمد پایدار برسند. خیلی دوست دارم دستگاه لیزر بخرم و مغازه بزنم. امیدوارم مسئولان به من کمک کنند تا بتوانم به بچههای اتیسم کمک بیشتری انجام دهم و این بچهها بیشتر در جامعه دیده شوند. توقع بعدی ما از مردم این است که از ما حمایت کنند. البته برخی از مردم وقتی داخل نمایشگاهها متوجه میشوند که ما حامی کودکان اتیسم هستیم و برخی از کارها دستدوزهای بچههای اتیسم است توقف میکنند و در حد وسعشان حتی شده یک سر کلیدی یا جا کارتی کوچک از ما خرید میکنند.
این کارگاه متعلق به خودتان است؟
نه من اینجا را کرایه کردهام. صاحب مغازهای که محل کارگاه ماست چون از وضعیت جهادی و خیرخواهانه کار ما مطلع است که خیلی حمایت کرده و حتی گفتند که اگر کرایه عقب افتاد ایرادی ندارد اما خدا را شکر از نفس بابرکت این بچهها تابهحال با مشکلی برای پرداخت مواجه نشدیم. البته اینجا کمی کوچک است و تمایل دارم کارگاه بزرگتری پیدا کنم.
آیا کارآفرینان دیگری را میشناسید که برای افراد مبتلابه اتیسم کارآفرینی کردهاند؟
بله برخی افراد هستند در حیطه سرامیکسازی و سفال که در شهرهای دیگری چون مشهد فعالیت میکنند و یک خانمی را در اصفهان میشناسم که بهتازگی کافهای را افتتاح کرده و پسرش که مبتلابه اتیسم است، کیک و کوکیهای کافه را آماده میکند.
به نظر شما چرا بانوان تمایل زیادی به فعالیت در رشته چرمدوزی دارند؟
علت اینکه خانمها به این رشته علاقه بیشتری دارند این است که این رشته زنده است و حال دل آدم را خوب میکند. کار چرمدوزی و معرقکاری که من تجربه کردم نیز بازار کار خوبی دارند و زنده و پویا هستند.
مبتلایان به اختلال اتیسم چطور میتوانند با شما برای آموزش چرمدوزی ارتباط بگیرند؟
در نمایشگاهها هم وقتی مادران بچههای اتیسم متوجه میشوند که من به بچههای اتیسم آموزش میدهم، از من شرایط آموزش را میپرسند. من باید هنرجوی دارای اتیسم را ببینم و اگر شرایطش را داشت به کمال میل آموزش را شروع میکنیم.
برخی از مردم ممکن است از بوی چرم آزرده شوند، شما که هرروز با این بو سر و کاردارید چطور؟
درست است، اما من وقتی وارد مغازه میشوم و بوی چرم را استشمام میکنم واقعاً تمام ناراحتیهایم را فراموش میکنم و گویی مشکلات را پشت در گذاشتهام.
اما در پایان کارگاه شما سرشار از حسهای مثبت و خوب است. فکر میکنید علتش چیست؟
به خاطر حضور بچههای اتیسم است. این بچهها خیلی به من هم خیلی انرژی میدهند. وقتی وارد کارگاه میشوند سرشار از انرژی مثبت هستند و من فکر میکنم پاکی و اخلاصی که این بچهها دارند، منجر به ایجاد حس و حال خوب در فضای کارگاه من شده است.
انتهای پیام